پلـــک دلـــــم میـــــپرد...

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

لعنت به نیمه شب

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ


چقدر ...

رویاهای صورتی بافتیم ...

روی گیسوان مجعد آفتاب ...

و در حلبی آباد خواب هایمان ...

جامه ای سرخ ...

می پوشاندیم به دروغ هایی تلخ ...

و نیمه های شب ...

نیمه شب های لعنتی ...

غلت هایی بی حاصل ...

صدای ساعت ...

بی هیچ تمایلی برای صبح شدن ...

ایستاده ای روبروی پنجره ...

بی هیچ شوقی برای فردا شدن ...

لعنت به نمه شب ...

 

عاقبت روزی...

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ


عاقبت روزی...سنگ فرش خیابان را ...لاله پوش می کنم...

از اینجا تا به تو رسیدن را...قدم به قدم...لاله ای خواهم کاشت...

نفس به نفس...ترانه ای خواهم سرود...

بوسه ای خواهم زد این لحظه ی بی نظیر را...

عاقبت روزی...از درخت انتظار ...

 ( بودنت )را...

خواهم چید....

بدون شرح...

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ


با تو گفتم بیا...

که زندگی ام باتوست...

گفتم دیوانگی های مرا...

نقطه به نقطه...سطر به سطر...

چون غزلی سپید...سر بکش...

گفتم بیا...وتو...

در شیارهای دو خط

لحظه ای درنگ

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ


به خاطر بسپار...

زندگی سخت ساده است...

خطر کن...

وارد بازی شو...

چه چیز را از دست می دهی...؟

با دست های تهی امدیم و با دست های تهی خواهیم رفت...

نه...! چیزی نیست که از دست بدهیم...

فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند تا سرزنده باشیم...

تا ترانه ای زیبا خوانیم و فرصت به پایان خواهد رسید...

آری...! این گونه است که هر لحظه غنیمت است...

قسمتی از کتاب " لطفا گوسفند نباشید"درنگ

دل نوشته

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۵۴ ب.ظ


ناهمگونی غریبی ست...

وقتی با طلوع صبح به خواب می شوی...

و با کبود شدن اسمان دلت بیدار...

وقتی تیشه به ویرانی ریشه هایت می بندند...

و در دگرگونی احوال تو...

احساس را به اتش می کشند...

ناهمگونی غریبی ست...

وقتی به یک نغمه ی دل انگیز دچار می شوی...

وقتی مجالی نمی دهند...

حتی برای سرودن غزل تنهایی دلت...

نا همگونی غریبی ست...دل نوشته